اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غمین گشتن

نویسه گردانی: ḠMYN GŠTN
غمین گشتن . [ غ َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) غمناک شدن . اندوهگین شدن . غمگین گشتن :
غمین گشت رستم ببازید چنگ
گرفت آن سر و یال جنگی پلنگ .

فردوسی .


بدانست سرخه که پایاب اوی
ندارد غمین گشت و پیچید روی .

فردوسی .


دو هفته همی گشت با یوز و باز
غمین گشت از رنج و راه دراز.

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.