اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غنجه کردن

نویسه گردانی: ḠNJH KRDN
غنجه کردن . [ غ َ ج َ / ج ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناز کردن . رعنایی و ناز و غنج کردن . رجوع به غنجه و غَنج شود :
نه لبسی نکو و نه مال و نه جاه
پس این غنجه کردن ز بهر چراست .

خفاف (از فرهنگ اسدی ).


|| فراهم کردن و گرد آوردن . || سرشتن و خمیر کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به غَنجه شود. || پختن . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.