اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غنچه بستن

نویسه گردانی: ḠNCH BSTN
غنچه بستن . [ غ ُ چ َ / چ ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از غنچه آفریدن . (آنندراج ). آفریدن و ایجاد غنچه :
جان فدای دهنت باد که در باغ وجود
چمن آرای جهان خوشتر ازین غنچه نبست .

حافظ (از آنندراج ).


به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه می بندد
اگر در دست من میبود اول بار میبستم .

صائب تبریزی (از بهار عجم ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.