اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غنچه پیشانی

نویسه گردانی: ḠNCH PYŠANY
غنچه پیشانی . [ غ ُ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) کنایه از بیدماغ و اخمه رو. (آنندراج ). آنکه ابروهای وی درهم و پیچدار باشد. عبوس . (ناظم الاطباء) :
در رکاب برق دارد پای حسن نوبهار
تا گلی در باغ داری غنچه پیشانی مباش .

صائب (از آنندراج ).


تازه رویان گلستان غنچه پیشانی شدند
در بساط لاله و گل روی خندانی نماند.

صائب (از آنندراج ).


|| زشت . (ناظم الاطباء). زشت رو.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.