اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غنچه دهان

نویسه گردانی: ḠNCH DHAN
غنچه دهان . [ غ ُ چ َ / چ ِ دَ ] (ص مرکب ) زیبارویی که دهان وی بسان غنچه ٔ گل باشد. کنایه از معشوق و معشوقه . (از ناظم الاطباء). از اسماء محبوب . (آنندراج ) :
کشت مرا دلش به کین ، هست لبش گوا بر این
خامشی گواه بین ، غنچه ۞ دهان کیست او.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 658).


غنچه دهان من بیا تنگدلی من ببین
بی تو چگونه زنده ام سنگدلی من ببین .

امیرخسرو (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.