اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غنچه گشتن

نویسه گردانی: ḠNCH GŠTN
غنچه گشتن . [ غ ُ چ َ / چ ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از جمع شدن و گرد آمدن و فراهم آمدن ، و با لفظدهان (یا دهن ) و کف نیز استعمال میشود :
نقد ما چون زر گل در طبق افلاک است
کف ما غنچه نگردد چوشود صاحب مال .

شفیع اثر (از بهار عجم ذیل غنچه بودن ).


|| کنایه از خویش را فراهم آوردن . خود را جمع کردن . || متأمل شدن . (بهار عجم ) (آنندراج ). تأمل و تفکر. و رجوع به غنچه شدن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.