اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غنی

نویسه گردانی: ḠNY
غنی . [ غ َ ] (اِخ ) (مولانا...) عبدالغنی . او از مشاهیر دانشمندان و شاعران عثمانی است . به شغل قضاء شام و بعد قاهره منصوب شد و پس از بازگشت از سفر حج دو مرتبه به منصب قضاء استانبول رسید.او راست : حاشیه ای بر حاشیه ٔ تجرید. به فارسی و ترکی شعر گفته است . منشآتی نیز دارد. این شعر از اوست :
حباب آسان رفت از سر هوای جام جم بیرون
از آن از بزم می هرگز نخواهم زد قدم بیرون .
این شعر ترکی نیز از اوست :
طالعمدر با که گون گوسترمین دودایچره آه
آسمانی بر بلا در عاشقه دود سیاه .

(از قاموس الاعلام ترکی ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
قنی .[ ق َن ْی ْ ] (ع مص ) ورزیدن و کسب کردن . || خوشنود گرداندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
قنی . [ ق َ نی ی ] (ع اِ) گوسفندکه برای شیر و بچه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قنی . [ ق ُ نی ی ] (ع اِ) ج ِ قناة، به معنی نیزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
قنی . [ ق َ نا ] (ع اِ) نیزه . (مخزن الادویه ). || بعض اطباء گفته اند: قنی بفتح قاف و قصر، قصب (نی ) است و بر عودالطباشیر یعنی قصب آن نیز...
قنی . [ ق ُن ْ نی ی ] (ص نسبی ) نسبت به قنة. مؤلف لباب الانساب گوید: گمان میرود قنة نام قریه ای است . (از لباب الانساب ). || نسبت است ...
قنی . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است نزدیک میفع. (منتهی الارب ).
قنی . [ ق ِ نا ] (اِخ ) شهری است به صعید. (منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان شود.
قنی . [ ق ُ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است از یمامة در ناحیه ٔ ریب . (از معجم البلدان ).
قنی . [ ق ُن ْ نی ] (اِخ ) (ابن الَ ...) یکی از محدثان است . (منتهی الارب ).
قنی . [ ق َ ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.