اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غنیمت دانستن

نویسه گردانی: ḠNYMT DʼNSTN
غنیمت دانستن . [ غ َ م َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) غنیمت شمردن . اغتنام . مغتنم شمردن . فرصت شمردن . رجوع به غنیمت شود :
صاحباعمر عزیز است غنیمت دانش
گوی خیری که توانی ببر از میدانش .

سعدی (غزلیات ).


غنیمت دان چو میدانی که هر روز
ز عمر مانده روزی میشود کم .

سعدی (بدایع).


هر که را با دوستانی عیش می افتد زمانی
گو غنیمت دان که نادر در کمند افتد شکاری .

سعدی (خواتیم ).


شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است و طرف لاله زاری خوش .

حافظ.


غنیمت دان و می خور در گلستان
که گل تا هفته ٔ دیگر نباشد.

حافظ.


شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد.

حافظ.


- امثال :
غنیمت دان دمی تا یکدمت هست .

؟ (امثال و حکم دهخدا).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.