غنیمت یافتن . [ غ َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) غنیمت گرفتن . به غنیمت رسیدن . غُنم . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). تَخَبﱡس . (منتهی الارب ). رجوع به غنیمت و غَنیمة شود
: غنیمت که از لشکرش یافتی
بدان بندگی تیز بشتافتی .
فردوسی .
غلامان ... بسیاری بکشتند و بسیار غنیمت یافتند از هر چیزی . (تاریخ بیهقی ). بسیاری غوری کشته شد و غنیمت بسیار یافتند. (تاریخ بیهقی ). همه شب لشکر منصور به غارت مشغول بودند و غنیمت یافتند. (تاریخ بیهقی ).