اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غؤر

نویسه گردانی: ḠWR
غؤر. [ غ ُ ئو ] (ع مص ) رجوع به غُؤور شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۰ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ام قور.[ اُم ْ م ِ ] (ع اِ مرکب ) مرغ خانگی . (از المرصع).
غور شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مبتلی به فتق شدن . (ناظم الاطباء). رجوع به غُر شود.
غور کردن . [ غ َ / غُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوشش تمام کردن و بنهایت چیزی رسیدن . دقت کردن در کاری . به دقت مورد رسیدگی قرار دادن . استقصاء. ت...
غور ملح . [ غ َ رُ م َ ل َ ] (اِخ ) آبی است متعلق به بنی عدویه . هیش بن شراحیل مازنی مازن بنی عمروبن تمیم گوید : فان قتلت اخی ، اذ حم ّ مق...
غور اردن . [ غ َ رِ اُ دُن ن ] (اِخ ) یا غورالاردن . رجوع به غور (جایی میان قدس و حوران )، نخبة الدهر دمشقی و معجم البلدان شود.
قار و قور. [ قارْ رُ ] (اِ صوت مرکب ) آواز شکم . || قرقر با آواز بلند.
غور تهامة. [ غ َ رِ ت ِ م َ ] (اِخ ) رجوع به غَور (زمین نشیب جانب مغرب از تهامة) شود.
غور فلسطین . [ غ َ رِ ف َ ل ِ / ف ِ ل َ ] (اِخ ) رجوع به غور (جایی پست زمین میان قدس و حوران ) شود.
یالان قور. [ ق َ ] (اِ) قسمی درخت جنگلی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به موتال شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.