غوره افشردن . [رَ
/ رِ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از گریان ساختن . (برهان قاطع) (بهار عجم ). غوره فشردن
: آب چون آتشم فرست که باد
بر سرم خاک غم همی بارد
آب انگور کو که سعی کند
تا غمم غوره در نیفشارد.
انوری .
|| کنایه از گریه کردن . (انجمن آرا). غوره فشاردن . || شماتت کردن . || غالب شدن . (برهان قاطع) (بهار عجم ). غالب آمدن و شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص
254). || رشک فرمودن . (برهان قاطع)
۞ .