غیاث
نویسه گردانی:
ḠYAṮ
غیاث . (اِخ ) جدی جاهلی است ، و بنی غیاث بطنی از جذام اند از قحطانیه . مساکن آنان در حوف ، واقع در مصر بوده است . (از اعلام زرکلی چ 1346 هَ . ق . ج 2 ص 761).
واژه های همانند
۲۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
غیاث . (اِخ ) ابن غوث بن الصلت بن طارقةبن عمرو. ملقب به اخطل و مکنی به ابومالک . رجوع به اخطل غیاث بن غوث و اعلام زرکلی ج 2 ص 761، روض...
غیاث . (اِخ ) ابن فارس بن ابی جود. وی مقری بود و به سال 605 هَ . ق . درگذشته است . (از تاج العروس ).
غیاث . (اِخ ) ابن مثنی قشیری ، مکنی به ابوالمثنی . تابعی است و از بهزبن حکیم روایت کند.
غیاث . (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن محمدبن غیاث عقیلی . از ابن ریدة حدیث شنید. (از تاج العروس ).
غیاث . (اِخ ) ابن محمدبن غیاث . محدث است و از ابومسلم کجی روایت دارد. (از تاج العروس ). شاید همان غیاث بن محمدبن غیاث معدل باشد که در ما...
غیاث . (اِخ ) ابن محمدبن غیاث معدل ، مکنی به ابومحمد. وی کثیرالحدیث و فقیهی پرهیزگار بود. رجوع به ذکر اخبار اصبهان ج 2 ص 150 شود.
غیاث . (اِخ ) ابن مُسَیَّر اسدی . متوفی 150 هَ . ق . مرد شجاعی از ذوی الطموح بود. در اندلس بر عبدالرحمن اموی خروج کرد، و به دست عمال عبدالرحم...
غیاث . (اِخ ) ابن مقیم سلمی کوفی ، مکنی به ابومنصور. رجوع به ابومنصور حافظ غیاث شود.
غیاث . (اِخ ) ابن نعمان . محدث است و از علی روایت کند. (از تاج العروس ).
غیاث . (اِخ ) ابن هیاب بن غیاث انطاکی . محدث است واز ابن رفاعه ٔ فرضی روایت دارد. (از تاج العروس ).