اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غیاث الدین

نویسه گردانی: ḠYAṮ ʼLDYN
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (ملک ...) ابن رکن الدین ، یا فخرالدین ۞ . چهارمین از ملوک کرت . وی پس ازملک فخرالدین و قتل محمدبن سام به فرمان اولجایتو حکومت هرات و اسفزار و فراه و سیستان و غور و غرجستان را یافت ، ولی کمی بعد با برادرش علاءالدین اختلاف پیدا کرد و به حمایت اولجایتو به اردو رفت . خدابنده وی را محترم داشت و در سال 707 هَ . ق . به هرات برگرداند، و او در مراجعت غور و خیسار و اسفزار را نیز تحت امر خود درآورد. امرای خراسان که از بسط قدرت او خشنود نبودند او را پیش خدابنده به سرکشی متهم ساختند وایلخان او را به اردو خواست و تا سال 715 هَ . ق . رخصت مراجعت به هرات نداد، و چون به هرات برگشت با طایفه ٔ نیکودری و سایر مخالفان به جنگ پرداخت و چند قلعه از قلاع خراسان و سیستان را فتح کرد. پس از آن در سال 721 هَ . ق . پسر خود ملک شمس الدین محمد را در هرات گذاشته به زیارت مکه رفت . و همین ملک غیاث الدین است که امیر چوپان را که به وی پناهنده شده بود کشت ، و در 728 هَ . ق . به دربار ابوسعید آمد ولی به علت نفوذ بغداد خاتون چندان مورد التفات واقع نشده به هرات برگشت ، و سال بعد یعنی 729 هَ . ق . مرد. امیر حسینی از شعرا و عرفای معروف از معاصران ملک غیاث الدین بود. (از تاریخ مغول چ 2 صص 377 - 379). و رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 382 و قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) توقتمش یا توختامش یا تقتامیش . یکی از خانان آق اردو در دشت قبچاق شرقی از خاندان اردا. وی از 778 تا 799 هَ . ق...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جلال شاه بن محمدسور، از ملوک بنگاله . به سال 968 هَ . ق . به سلطنت رسید. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 428)...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جمشیدبن مسعودبن محمودبن محمد کاشانی . محیط طباطبائی در مقاله ٔ خود بعنوان «غیاث الدین جمشید» چنین آرد: غیاث ال...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (مولانا...) جمشید قاینی ابن مولانا سلطان بخت . پدرش کاتب دارالقضاة قاضی قطب الدین احمد امامی بود. مولانا جمشید ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جهانگیر او بزرگترین فرزند تیمور لنگ بود.در اوایل سلطنت پدرش به سال 778 هَ . ق . در 20سالگی مرد، و در «سبز» دفن...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) چلبی . از دانشمندان عثمانی در زمان سلطان بایزیدخان (اوایل قرن دهم هجری ). وی معروف به پاشا چلبی بود. مدتی...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) حاجی خراسانی . جد اعلای امیر مبارزالدین محمد که نخستین ازسلاطین آل مظفر (718 - 795 هَ . ق .) بود. وی ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) حاجی میرآخور. والی کرمان در عهد شاه شجاع . رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 299 شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) خلجی . رجوع به غیاث شاه بن محمودشاه خلجی و غیاث الدین بن محمودشاه شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) داودبن محمود، مکنی به ابوالفتح ، از سلجوقیان عراق . او به سال 525 هَ . ق . بحکومت جبل و آذربایجان رسید. (از ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۴ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.