غیاث الدین
نویسه گردانی:
ḠYAṮ ʼLDYN
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) پیراحمد خوافی . وزیر شاهرخ میرزا (820 هَ . ق .). رجوع به پیراحمد خوافی در همین لغت نامه ، حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 554 و 601 و ج 4 ص 2 و3 و 12 و 20 و 40 و 41و روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات ج 1 ص 218 شود.
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) دهدار. رجوع به غیاث الدین محمد دهدار شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) رازی . رجوع به غیاث الدین محمدبن یوسف شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) سالار سمنانی . در زمان سلطنت امیر تیمور گورکان ، امور دیوانی و کارهای مهم سلطان را بر عهده داشت و...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) سلطان حسین . وی پسر امیر فیروزشاه بود. در حدود ولایت یزد به حضور میرزا ابوالقاسم بابر که قصد تسخیر م...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) سیدی احمدبن خواجه نظام الملک احمد اندخودی . وی به اتفاق خواجه غیاث الدین پیراحمد وزیر میرزا شاهر...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) سیورغتمش . از امرای دولت آل مظفر که وقتی نسبت به شاه شجاع خلاف آوردو سپس مکتوبی ضراعت آمیز به و...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) شادی بیک . سی وهشتمین از فرزندان جوجی خان بن چنگیزخان که در دشت قبچاق پادشاهی کردند. رجوع به تاریخ حبیب ا...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) شاه ملک . از ملازمان شاهرخ بن امیرتیمور. رجوع به تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 581 و 603 و 605 و 60...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) شول . رجوع به غیاث الدین منصور شول و فهرست تاریخ گزیده شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) شیرازی . رجوع به غیاث الدین منصوربن میر صدرالدین دشتکی شود.