غیاث الدین
نویسه گردانی:
ḠYAṮ ʼLDYN
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (مولانا...) جمشید قاینی ابن مولانا سلطان بخت . پدرش کاتب دارالقضاة قاضی قطب الدین احمد امامی بود. مولانا جمشید از مسائل شرعی و کتابت صکوک و سجلات وقوفی تمام داشت . در اواسط سلطنت خاقان منصور [ سلطان حسین میرزا بایقرا ] چندگاه مأکولات وی را به حیله ٔ شرعی از شایبه ٔ شبهه و حرمت پاک میکرد و از این رو به حلالی ملقب شد، و سرانجام به منصب صدارت سلطان حسین میرزا و پس از آن به صدارت بدیعالزمان میرزا رسید. وی در ولایت قاین بسال 919 هَ .ق . درگذشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 324 - 325 به اختصار). در جای دیگر از همین کتاب (ج 4 ص 113) غیاث الدین جمشید جلابی و در مورد دیگر (ص 365) «جلالی » آمده است و صحیح حلالی است و وجه تسمیه ٔ آن گفته شد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 113، 365، 382، 383 شود.
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) مشهدی . رجوع به غیاث الدین محمد مشهدی شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ملک معظم . رجوع به غیاث الدین بن ملک صالح شود.
غیاث الدین . [ ثُدْدی ] (اِخ ) منصور. وی نواده ٔ میر غیاث الدین منصور دشتکی فارس است ، و از طرف مادر خواهرزاده ٔ علامی میرزامحمدزمان مشهدی اس...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) منصوربن امیرزاده بایقرابن عمر شیخ بهادربن امیر تیمور گورکان . متوفی به سال 849 هَ . ق . پدر سلطان حسین بایقر...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) منصوربن (میر) صدرالدین محمدبن غیاث الدین منصوربن صدرالدین محمدبن ابراهیم بن محمدبن اسحاق بن علی بن عربشاه ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) منصور شبانکاره . برادر خواجه سیف الدین مظفر بود. مدتی در مرو وزارت ابوالمحسن میرزا را داشت ، پس از آ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) منصور شول . حاکم شولستان در حدود سال 755 هَ . ق . وی پس از مدتی از امرا و ارکان دولت شاه محمود گردی...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) میکال . در اوایل زمان سلطان صاحبقران (امیر تیمور) جزء اکابر نواب دیوان بود. وی بخواجه قوام الدین ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) نقاش . از ملازمان شاهرخ میرزا (خاقان سعید). وی جزء سفیرانی بود که در حدود سال 823 هَ . ق . از طرف ...
قاضی غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) شکراﷲ فرزند ارشد قاضی عبدالرحمان است که پس از پدر متکفل منصب قضاء گردید. (حبیب السیر چ قدیم جزء 4 از ...