غیاث الدین
نویسه گردانی:
ḠYAṮ ʼLDYN
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) سالار سمنانی . در زمان سلطنت امیر تیمور گورکان ، امور دیوانی و کارهای مهم سلطان را بر عهده داشت و پس از مرگ امیر تیمور وزیر شاهرخ میرزا شد (810 هَ . ق .). وی نسبت به رعایا وزیردستان مراسم عدل و انصاف بجا می آورد، و بر امراءو ارکان دولت بنقیر و قطمیر مضایقه و مناقشه میکرد و به همین سبب امراء و مقربان با وی دشمنی آغاز کردند و سرانجام به جرم خیانت به قتل رسید. (از دستورالوزراء صص 343 - 345 به اختصار). رجوع به همین کتاب و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 554 و 566 و 598 و ج 4 ص 2 شود.
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کاشانی . رجوع به غیاث الدین جمشید کاشانی شود.
غیاث الدین .[ ثُدْ دی ] (اِخ ) (ملک ...) کرت . رجوع به غیاث الدین بن رکن الدین ، فهرست تاریخ مغول تألیف عباس اقبال چ 1 و مجله ٔ آریانا سال...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسرو اول . ششمین از سلجوقیان روم که در روم و قونیه حکومت میکردند. او پسر قلیج ارسلان و ولیعهد او بود. به ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسروبن محمود. از آل اینجو در فارس و از مدعیان حکومت بود، به سال 739 هَ. ق . در غیلة کشته شد. (از معجم الانس...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسرو ثالث . سیزدهمین از سلجوقیان روم (آسیای صغیر) و نواده ٔ غیاث الدین کیخسرو ثانی بود. پس از کشته شدن پدر...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) کیخسرو ثانی . یازدهمین از سلجوقیان آسیای صغیر و نواده ٔ غیاث الدین کیخسرو اول بود. به سال 636 هَ . ق . جانشین ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) گنجکینه . از امرای عهد میرزا سلطان ابراهیم (جلوس 861هَ . ق .). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 71 شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمد. غیاث الدین علی . رجوع به غیاث الدین علی (جوانی خوش طبع) شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (ملا...) محمد. از شهر هرات بود و «صنعی » تخلص میکرد. دانشمند و فاضل و شاعر بود و در علم نجوم و رمل عدیل نداشت ....
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمد، مکنی به ابوالمظفر و معروف به الملک العزیز. از ملوک ایوبی در حلب بود. به سال 610 هَ . ق . ولادت یافت ...