اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

غیاث الدین

نویسه گردانی: ḠYAṮ ʼLDYN
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) محمدبن رشیدالدین فضل اﷲ. معروف به صاحب سعید ۞ . وی از آغاز جوانی به کسب فضایل نفسانی و تحصیل کمالات انسانی همت گماشت و به اندک زمانی دراکثر فنون و علوم تبحر یافت ، و به طلاقت لسان و فصاحت بیان و حسن خلق و لطف طبع و سلامت نفس و استقامت ذهن مشهور گشت . وی پس از امیر دمشق خواجه بن جوبان ۞ به اتفاق خواجه علاءالدین محمد، وزارت ابوسعید بهادرخان یافت ، در تبریز مدرسه ای به نام غیاثیه ساخت و مزارع و مستغلاتی بر آن وقف کرد. دانشمندان و شاعران به نام وی کتابهایی نوشتند و اشعاری سرودند، از قبیل : شرح مختصر ابن الحاجب ، متن مواقف ، قواعد غیاثیه (از قاضی عضد ایجی )، شرح مطالع، شرح شمسیه ، تاریخ گزیده ، قصیده ٔ خواجه سلمان ساوجی . خواجه غیاث الدین تا هنگام مرگ سلطان ابوسعید وزارت او را داشت ، ولی پس از مرگ سلطان ، بر اثر اختلافی که پیش آمد وی به دست امیر علی پادشاه گرفتار شد، و سرانجام به تحریک امرای امیر علی در 21 رمضان 736 هَ . ق . بقتل رسید. (از دستور الوزراء صص 324 - 331 به اختصار). حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده آرد: وزیر نیکونام درضبط کار جهان همچون پدر بزرگوار خود مساعی جمیله به تقدیم رسانید، و با آنکه عفو هنگام قدرت غایت کمال انسانیت است ، و از بزرگان ماتقدم هر کس این طریق سپرده اند، به حسن سیرت و علو مرتبت و نام باقی یافته اند، این وزیر فرشته سیرت از غایت یقین بر آن مزید فرمود، و هرکه در حق خاندان مبارک ایشان بدیهایی که تقریر آن موجب تنفر خاطر مستمعان باشد کرده بود بخلاف آنکه به مکافات مشغول شود، رقم عفو بر جرائد جرائم همگنان کشید، آن بدیها به نیکی مقابله فرمود، و در حق هریک از ایشان از یمن این دولت نسخه ای کرد به انواع اکرام ایشان را بمراتب عظیم رسانید و مقلد اشغال خطیرگردانید، و اکنون آنچه هر یک تمنا میکردند به رأی العین مشاهده میکنند، و روزگار به زبان حال میگوید:
چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار.

(تاریخ گزیده چ لندن ص 611).


و رجوع به دستور الوزراء صص 324 - 331، تاریخ گزیده صص 610 - 611، تاریخ مغول تألیف عباس اقبال چ 1 ص 334، 350، تاریخ ادبیات ایران «از سعدی تا جامی » تألیف ادوارد براون ترجمه ٔ علی اصغرحکمت ص 621، حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 215 و نیز فهرست همین جلد، شدالازار ص 67 (حاشیه )، فهرست تاریخ عصر حافظ ج 1، دانشمندان آذربایجان ص 288 و نزهة القلوب چ لیدن ص 76 و 147 و 182 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۱ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْدی ] (اِخ ) لقب بهاءالدوله ابونصر از آل بویه که بر سکه های او نقش شده است . (از النقود العربیة ص 132).
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (... ابرقوهی ) رجوع به غیاث الدین ابرقوهی شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (میر...) یا (سید...) از سادات و نقبای مشهد بود حسب و نسب عالی داشت . مطایبه و هزل به شعر او غالب بود و بسبب ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) از فرقه ٔ حروفیه است . او راست : «استوانامه » مثنویی به زبان فارسی که راجع به حکایت رفتن اسکندر در...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) حاکم کرمان از جانب شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 593 و 606 و 618 و...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 38هزارگزی جنوب خاوری بیرجند قرار دارد. کوهستانی ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم (اول ) ابن سلیمان . سومین حکمران از اسفندیاریان . او در حدود سال 740هَ . ق . به حکومت رسید. رجوع به ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابرقوهی . از شاعران یزد بود. آیتی در آتشکده ٔ یزدان گوید: شرح حال اودر دست نیست ، ولی اشعاری از او آورده است...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن اسکندر. معروف به اعظم شاه از ملوک بنگاله . وی بسال 771 هَ . ق . بر سکندرشاه اول شورید، و در سال 792 هَ. ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن حمیدالدین . رجوع به خواندمیر و غیاث الدین همام الدین شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۱۴ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.