غیاث الدین
نویسه گردانی:
ḠYAṮ ʼLDYN
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن محمودبن ملکشاه بن الب ارسلان . از سلجوقیان عراق . وی درمحرم سال 548 هَ . ق . به دعوت امرا به همدان آمد و بر تخت نشست و در همان ماه «خاص بک » را کشت و به همین سبب امرای آذربایجان شوریده ، سلیمان شاه بن محمدبن ملکشاه را به پادشاهی برداشتند. پس از تفرقه ٔ بسیاری که به روزگار سلطان رسید سرانجام پیروز شد، و مدت هفت سال پادشاهی کرد، و در ذوالحجه ٔ سال 554 هَ . ق . درگذشت . مدت عمرش 32 سال بود. وی از طرف دارالخلافه به لقب سلطان غیاث الدین محمد قسیم امیرالمؤمنین ملقب شد و به سال 552 هَ . ق . بغداد را محاصره کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 526 و 527 و معجم الانساب زامباور ج 2 ص 334). رجوع به حبیب السیر، تاریخ گزیده چ لندن صص 468 - 470 و فهرست اخبار الدولة السلجوقیه شود.
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (ملک ...) ابن معزالدین . رجوع به غیاث الدین پیرعلی شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن ملک صالح بن ملک کامل بن ملک عادل سیف الدین محمدبن نجم الدین ایوب . ملقب به ملک معظم . از ملوک ایوبی...
غیاث الدین . [ ثُدْدی ] (اِخ ) ابن ملوک . یکی از شارحان «شذورالذهب فی الاکسیر» تألیف علی بن موسی حکیم اندلسی متوفی به سال 500 هَ . ق . ا...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن همام الدین . ملقب به خواندمیر. رجوع به خواندمیر شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابوالفتح . رجوع به غیاث الدین غوری محمدبن سام شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن اویس . معروف بسلطان احمد و ملقب به غیاث الدین . چهارمین از آل جلایر یا ایلکانیان . رجوع به احمدبن اوی...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) اعظم شاه . رجوع به غیاث الدین بن اسکندر شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ](اِخ ) (سید...) افضل بن سیدحسن . از علما و فقهای عصرسلطان حسین میرزا. وی سالها منصب شیخ الاسلامی و قضای شهر مشهد را دا...
غیاث الدین .[ ثُدْ دی ] (اِخ ) (سلطان ...) براق خان . پادشاه اولوس جغتای (متوفی بسال 668 هَ . ق .). وی پادشاهی ستمکارو شجاع و متهور بود. به س...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) بلبن یا بلبان . ملقب به الغخان یکی از سلاطین دهلی بود. وی در آغاز از مردان سلطان التتمش بود و پس از آن د...