غیاث الدین
نویسه گردانی:
ḠYAṮ ʼLDYN
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (ملک ...) محمدبن ملک شمس الدین . او از ملوک آل کرت بود. به سال 707هَ . ق . از جانب اولجایتو سلطان به امارت هرات و اسفزار و فراه و غور و غرجستان رسید، و به سال 710 هَ . ق . قلعه زره و پس از آن حصار تولک را فتح کرد. مسجد جامع هرات را تجدید عمارت کرد، و بنای مدرسه ٔ غیاثیه نیز از اوست . امیر حسینی یکی از مشایخ عظام ، معاصر این پادشاه بود. ملک غیاث الدین بسال 729 هَ . ق . در هرات درگذشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 378). رجوع به همین کتاب صفحه ٔ مذکور و فهرست همین جلد شود.
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْدی ] (اِخ ) لقب بهاءالدوله ابونصر از آل بویه که بر سکه های او نقش شده است . (از النقود العربیة ص 132).
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (... ابرقوهی ) رجوع به غیاث الدین ابرقوهی شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (میر...) یا (سید...) از سادات و نقبای مشهد بود حسب و نسب عالی داشت . مطایبه و هزل به شعر او غالب بود و بسبب ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) از فرقه ٔ حروفیه است . او راست : «استوانامه » مثنویی به زبان فارسی که راجع به حکایت رفتن اسکندر در...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) حاکم کرمان از جانب شاهرخ پسر امیر تیمور گورکان . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 593 و 606 و 618 و...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 38هزارگزی جنوب خاوری بیرجند قرار دارد. کوهستانی ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابراهیم (اول ) ابن سلیمان . سومین حکمران از اسفندیاریان . او در حدود سال 740هَ . ق . به حکومت رسید. رجوع به ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابرقوهی . از شاعران یزد بود. آیتی در آتشکده ٔ یزدان گوید: شرح حال اودر دست نیست ، ولی اشعاری از او آورده است...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن اسکندر. معروف به اعظم شاه از ملوک بنگاله . وی بسال 771 هَ . ق . بر سکندرشاه اول شورید، و در سال 792 هَ. ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن حمیدالدین . رجوع به خواندمیر و غیاث الدین همام الدین شود.