غیاث الدین
نویسه گردانی:
ḠYAṮ ʼLDYN
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) مسعودبن محمدبن ملکشاه ، مکنی به ابوالفتح . چهارمین از سلجوقیان عراق . او به سال 527 هَ . ق . به حکومت رسید و در همدان درگذشت . خلیل ادهم در «دول اسلامیه ص 216» گوید: غیاث الدین مسعود به سال 526 هَ . ق . بحکومت رسید و در 11 جمادی الاَّخر سال 547 هَ . ق . مرد. از القاب او قسیم امیرالمؤمنین است - انتهی . حمداﷲ مستوفی مرگ او را در رجب سال 547 نوشته است . (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 334). خواندمیر گوید: مدت سلطنت غیاث الدین مسعود 18 سال و مدت عمرش 45 سال بود و بسال 547 هَ . ق . درگذشت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 522). رجوع به حبیب السیر صفحه ٔ مذکور، راحة الصدور راوندی ص 224 به بعد، کامل ابن اثیر ج 11 ص 72 و تتمة صوان الحکمة ص 129 و 151 (حاشیه ) شود.
واژه های همانند
۱۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) شیرازی . رجوع به غیاث الدین منصوربن میر صدرالدین دشتکی شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) صباغ . رجوع به غیاث الدین علی شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) طبیب . رجوع به غیاث الدین علی شود.
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) عادلشاه گیلانی . از اشراف و اعیان گیلان بود چند سال صدارت سلطان حسین میرزا بایقرا را داشت ، و پس ...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) عبدالکریم بن احمدبن طاوس . معروف به ابن طاوس و ملقب به ابوالمظفر. رجوع به ابن طاوس ، عبدالکریم و نامه ٔ دان...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (امیر...) عزیز.یکی از امرای عهد سلطنت سلطان حسین میرزا بایقرا که مدتی منصب نقابت روضه ٔ مقدسه ٔ رضویه (در مش...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) علی ۞ جوانی خوش طبع بود و به فراگرفتن دانش نیز میپرداخت . در طبابت شهرت داشت و در این باب رسائلی دارد. د...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ )(ملا...) علی . مردی خوشخو بود. این رباعی از اوست :خوبان که ز جام حسن مستند همه هر عهد که بستند شکستند همه با ع...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) (مولانا...) علی . از شاعران قدیم و مردی لوند و خوش طبع بود. جوابی بر بوستان سعدی سروده است . این مطلع از اوست...
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) علی بن جمال اسلام یزدی . او راست : «روزنامه ٔ غزوات هندوستان » در تفصیل وقایع یورش تیمور به هندوستان ، که خود...