فارس
نویسه گردانی:
FARS
فارس . [ رِ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن عمران ابوالفتح الحمصی . مؤلف کتاب المنشاء فی القراآت الثمان که در سال 401 هَ . ق . در مصر درگذشت . رجوع به حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة ص 227 شود.
واژه های همانند
۴۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
فارث یعنی پاک کننده ی شکمبه فرث ریشه عربی داردوبه شکمبه حیوانات گویند.
فارص . [ رِ ] (اِخ ) او فارص بن یهودا و توأم زارح است و او پدر خانواده ٔ عظیمی میباشد که آنها را فارصیان گویند. (قاموس کتاب مقدس ).
فارص عزه . [ رِ ص ِ ع َزْ زَ ](اِخ ) فارس عزا. موضعی است که خداوند عزا را بواسطه ٔ دست درازی به تابوت کشت . (از قاموس کتاب مقدس ). در جنوب ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.