اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فاش کردن

نویسه گردانی: FAŠ KRDN
فاش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن . اشاعة. (یادداشت بخط مؤلف ) :
به یکی تیر همی فاش کندراز حصار
ور بر او کرده بود قیر بجای گلزار.

عسجدی .


حیلت و رخصت بدین در فاش کرد
مادر دیوان به قول بی ثبات .

ناصرخسرو.


مکن گفتمت مردی خویش فاش
چو مردی نمودی مخنث مباش .

سعدی (بوستان ).


مکن عیب خلق ای خردمند فاش
به عیب خود از خلق مشغول باش .

سعدی (بوستان ).


فاش کن حیلت بداندیشان
تا نگویند غافلی زایشان .

اوحدی .


رجوع به فاش شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.