اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فاش گشتن

نویسه گردانی: FAŠ GŠTN
فاش گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) آشکار شدن :
به شهر اندرون آگهی فاش گشت
که بهرام شد کشته و درگذشت .

فردوسی .


غیب و آینده برایشان گشت فاش
ذکر ماضی پیش ایشان گشت لاش .

مولوی .


حاتم طایی به کرم گشت فاش
گر کرمت هست ،درم گو مباش .

خواجو.


رجوع به فاش شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.