فاش گفتن . [ گ ُ ت َ] (مص مرکب ) آشکارا گفتن . بی پرده گفتن
: با حکیم او رازها میگفت فاش
از مقام خواجگان و شهرتاش .
مولوی .
فاش میگویم و از گفته ٔ خود دلشادم
بنده ٔ عشقم و از هر دو جهان آزادم .
حافظ.
عاشق و رند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام .
حافظ.