گفتگو درباره واژه گزارش تخلف فاطمة نویسه گردانی: FAṬM فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) ۞ دهکده ای در کشور پرتقال است که در 100 هزارگزی شهر لیسبن قرار دارد. (المنجد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی فاطمة فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ )دختر عمربن خطاب از ام کلثوم بنت علی بن ابی طالب . و بعضی نام او را رقیه گفته اند. (یادداشت بخط مؤلف ). فاطمة فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر عمرولیث و همسر محمدبن حسن درهمی ، خلیفه ٔسیستان در زمان عمرولیث . (از تاریخ سیستان ص 236). فاطمة فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر قاسم بن جعفربن ابی طالب ، نواده ٔ جعفر برادر علی بن ابی طالب و زوجه ٔ حمزةبن عبداﷲبن زبیر است . (از خیرات حسان ص... فاطمة فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر قیس بن خالد القرشی . از نخستین کسانی است که مهاجرت کرده ، از زنان صحابی و صاحب جمال و کمال بود. مرگش در حدود ... فاطمة فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر محمدبن عبداﷲ، پیامبر گرامی اسلام . در بیستم جمادی الثانیه به سال پنجم بعثت در مکه به دنیا آمد. مادرش خدیجه ب... فاطمة فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر محمد. رجوع به فاطمه ٔ تنوخیه شود. فاطمة فاطمة.[ طِ م َ ] (اِخ ) دختر موسی کاظم ، که در عرف ما به حضرت معصومه معروف است . مجلسی مینویسد: هنگامی که مأموران عباسی حضرت علی بن موس... فاطمة الزهراء فاطمة الزهراء. [ طِم َ تُزْ زَ ] (اِخ ) رجوع به فاطمه دختر محمد شود. فاطمه رجوع شود به [dehkhodaworddetail-efc1a72cae57403a87935c934d5bc986-fa.html فاطمة] فاطمه فاطمة. [ طِ م َ ](اِخ ) یکی از زنان ابومسلم خراسانی بوده است . (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ج 1 ص 287 از ابن اثیر). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود