اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فتاده

نویسه گردانی: FTADH
فتاده . [ ف ُ / ف ِ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) افتاده :
یا به یاد این فتاده ٔ خاک بیز
چونکه خوردی جرعه ای بر خاک ریز.

مولوی .


مردی نبود فتاده را پای زدن .

پوریای ولی .


رجوع به افتادن و فتادن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.