اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فتح

نویسه گردانی: FTḤ
فتح . [ ف َ ] (ع مص ) گشادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ترجمان علامه جرجانی ). || فیروزی و گشایش کفرستان . (منتهی الارب ). پیروز شدن . (اقرب الموارد). گشودن و تسخیر کردن شهری یا سرزمینی :
از پس فتح بصره ، فتح یمن
وز پس هر دو فتح شام و حجاز.

فرخی .


فتح جهان را تو کلید آمدی
نز پی بیداد پدید آمدی .

نظامی .


|| گشودن قنات را تا آب آن روان گردد. || گشاده گردانیدن چیزی را. (اقرب الموارد). || گشاده گردیدن سوراخ پستان شتر. || فرمان دادن میان دو خصم . (منتهی الارب ). قضاوت میان مردم . || رو آوردن دنیا به کسی . || یاری کردن خدا پیمبر خود را. || عالم ساختن خدا کسی را و شناساندن بدو. (اقرب الموارد). || (اِ) آب روان از چشمه و جز آن . (منتهی الارب ). آب روان در نهرها. || (اِمص ) پیروزی . (اقرب الموارد).
- یوم الفتح ؛ چون مطلق آید در مغازی رسول (ص ) مراد فتح مکه است . (یادداشت بخط مؤلف ). و آن را یوم الخندمه نیز گویند. (از مجمع الامثال میدانی ).
|| اول باران بهار. (منتهی الارب ). اول مطر الوسمی . (اقرب الموارد). || جای جریان . (منتهی الارب ). مجری . || بار درخت نبع که شبیه بن است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || روزی که خدا به کسی رساند. || (اِمص ) نوعی از حرکت که دهان برای تلفظ آن گشوده شود. (اقرب الموارد). گشودن قاری دهان خود را نیز فتح نامند، و آن را تفخیم گویند. تفخیم یا شدید باشد یا متوسط. شدید آن است که شخص دهان خویش را بدان حرف به نهایت درجه بگشاید و این عمل در قرأت قرآن غیرجائز است و در زبان عرب اصلاً جاری نیست . متوسط پایین فتح شدید و اماله ٔ متوسط را نامند،و در اینکه آیا اماله فرعی است از فتح ، یا هر یک اصلی هستند برأسه ، اختلاف کرده اند. وجه اول آن است که اماله بدون سبب نباشد. پس اگر فاقد سبب بود فتح و اماله در آن باشد و عرب آن را مفتوح نسازد. پس شیوع فتح بر اصالتش و شیوع اماله بر فرعیتش محقق باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1104).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زهرا از بخش بویین شهرستان قزوین که در 15 هزارگزی بویین و کنار راه فرعی بویین به اشتهارد قرار دارد....
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی از دهستان غار بخش ری شهرستان تهران که در 3 هزارگزی جنوب باختری شهرری قرار دارد وجلگه ای معتدل و دارای 164 ت...
فتح آباد. [ ف َ] (اِخ ) دهی از دهستان بهنام غرب بخش ورامین شهرستان تهران ، که در هشت هزارگزی جنوب خاوری ورامین و 3 هزارگزی ایستگاه پیشوا...
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام وسط بخش ورامین شهرستان تهران ، که در شانزده هزارگزی باختر ورامین و دوازده هزارگزی باختر شو...
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بزچلو از بخش کمیجان شهرستان اراک که در چهارهزارگزی خاور کمیجان قرار دارد. جایی کوهستانی ، سردسیر...
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان فرمهین بخش فراهان شهرستان اراک است که در 21 هزارگزی راه عمومی قرار دارد. دارای 15 تن سکنه ...
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) مزرعه ٔ کوچکی است از دهستان صرصر بخش صیدآباد شهرستان دامغان که در هشت هزارگزی جنوب خاوری صیدآباد واقع است . دارای 5...
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مهران رود بخش بستان آباد شهرستان تبریز، که در مسیر شوسه ٔ تبریز به میانه قرار دارد. جلگه ای سردسیر...
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه بخش شاهین دژ شهرستان مراغه که در 9 هزارگزی شمال راه ارابه رو شاهین دژ به تکاب قرار دارد. ...
فتح آباد. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار، که در 49 هزارگزی خاور بیجار و 3 هزارگزی حسن تمو قرار دارد. جایی تپه ماهور، سر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.