اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فخر کردن

نویسه گردانی: FḴR KRDN
فخر کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نازیدن . بالیدن . (یادداشت بخط مؤلف ) :
عملت کو، به عمل فخر کن ایرا که خدای
با تو ازبهر عمل کرده در این وعده ثواب .

ناصرخسرو.


غایت کام و دولت است آنکه به خدمتت رسید
بنده میان بندگان فخر کند به چاکری .

سعدی .


رجوع به فخر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.