فراخ پیشانی
نویسه گردانی:
FRʼḴ PYŠANY
فراخ پیشانی . [ ف َ ] (ص مرکب ) اجبه . اجله . (منتهی الارب ). آنکه پیشانی وی فراخ و پهن بود. آنکه پیشانی پهن و گشاد دارد. (یادداشت بخط مؤلف ) : عثمان مردی بود سفیدروی و... و فراخ پیشانی شهلاچشم ... (ترجمه ٔ تاریخ طبری ). رجوع به فراخ شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.