اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فراخ حال

نویسه گردانی: FRʼḴ ḤAL
فراخ حال . [ ف َ ] (ص مرکب ) قاهی . (منتهی الارب ). آنکه کار و بارش خوب است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- فراخ حال بودن ؛ در رفاه زیستن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- فراخ حالی ؛ غضارت عیش . رفاه . (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.