فراخ دوش
نویسه گردانی:
FRʼḴ DWŠ
فراخ دوش . [ ف َ ] (ص مرکب ) چهارشانه . درشت اندام . شانه پهن [ : خلیفه مهتدی ] مردی بود فراخ پیشانی ، شهلاچشم ، اضلع فراخ دوش ، سرخ روی ... (ترجمه ٔ تاریخ طبری ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.