فراست شناس . [ ف ِ س َ ش ِ ] (نف مرکب ) قیافه شناس . (آنندراج ) (غیاث ). و قیافه علمی است که بدان از صورت ، سیرت شناخته میشود. (غیاث )
: فرستاده ام سوی هر کشوری
فراست شناسی و صورتگری .
نظامی .
بد و نیک هر صورتی از قیاس
شناسم که هستم فراست شناس .
نظامی .
چنین داد پاسخ فراست شناس
که فرمان شه را پذیرم ، سپاس .
نظامی .
رجوع به فِراست شود.