اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرامش شدن

نویسه گردانی: FRʼMŠ ŠDN
فرامش شدن . [ ف َ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فراموش شدن . از یاد رفتن :
هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف
با دوستان چنین که تو تکرار میکنی .

سعدی .


گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود
میروی و مقابلی غایب و درتصوری .

سعدی .


و رجوع به فرامش شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.