فرخار. [ ف َ ] (اِ) دیرو معبد (بتخانه ). از کلمه ٔ سغدی «برغر»
۞ مأخوذ است و آن خود از «ویهارا»
۞ سانسکریت گرفته شده و «ویهارا» خود در فارسی به صورت «بهار» درآمده است . مینورسکی به استناد قول بنونیست نویسد: از لحاظ فقه اللغه ، کلمه ٔ سغدی فرخار یا برغار
۞ با «ویهارا» مرتبط نیست ، بلکه کلمه ای است ایرانی از ریشه ٔ «پَروخواثر»
۞ به معنی پر از شادی . (از حاشیه ٔ برهان چ معین )
: این عاشق دلسوز بدین جای سپنجی
همچون صنمی چینی بر صورت فرخار.
رودکی .