فردی زند. [ ف َ ی ِ زَ ] (اِخ )شیرازی . نامش صفربیک و مردی سیاح ، درویش منش و قلندرمشرب بوده است . در مراتب الفاظ چندان تتبعی نداشته وبرحسب طبع غزلی موزون می سروده است . از آثار اوست :
در روزگار هرکه عزیز است خوار تست
این حکم تازه ای است که در روزگار تست
چون من ز جور خویش مرنجان رقیب را
گر دشمن من است ولی دوستار تست .
و از غزل دیگرش :
گفتم روم که چشمت مایل به خواب ناز است
بگشود زلف و گفتا بنشین که شب دراز است .
(از مجمعالفصحاء ج 2 ص 382).