گفتگو درباره واژه گزارش تخلف فرس نویسه گردانی: FRS فرس . [ ف ِ ] (ع اِ) گیاهی است ، یا آن قصقاص ۞ است ، یا بروق ، یا درخت دفلی . (منتهی الارب ). گیاهی است و بعضی گویند همان قصقاص است و نیز گفته اند بروق است و گروهی دیگر نیز آن را حبن دانند. (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی فرس النیل فرس النیل . [ ف َ رَ سُن ْ نی ] (ع اِ مرکب ) اسب آبی . رجوع به اسب آبی شود. فرس ثانی فرس ثانی . [ ف َ رَ س ِ ] (اِخ ) نام صورت چهاردهم از صور نوزده گانه ٔ شمالی فلک درنظر قدما. (مفاتیح از یادداشت مؤلف ). ابوریحان فرس ثانی را... فرس اعظم فرس اعظم . [ ف َ رَ س ِ اَ ظَ ] (اِخ ) یکی از صورشمالی فلک که به شکل اسبی توهم شده و یکصد و چند ستاره در آن رصد شده که سه از قدر دوم و ... فرس ماژور این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. فرس نهاده فرس نهاده . [ ف َ رَ ن ِ / ن َ دَ/ دِ ] (ن مف مرکب ) مغلوب و شکست خورده : دوران که فرس نهاده ٔ تست با هفت فرس پیاده ٔ تست . نظامی .رجوع به ف... فرس نهادن فرس نهادن . [ ف َ رَ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب )کنایه از مغلوب شدن و عاجز آمدن . (برهان ). مرادف فرس افکندن . (آنندراج ). رجوع به فرس و فرس نه... فرس طنبور فرس طنبور. [ ف َ رَ س ِ طَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خرک طنبور. رجوع به معانی فرس شود. فرس متوسط فرس متوسط. [ ف ُ س ِ م ُ ت َ وَس ْ س ِ ] (اِخ ) زبان پهلوی است .(یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فارسی میانه شود. تاریخ فرس تاریخ فرس . [ خ ِ ف ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به تاریخ قدیم و تاریخ یزدگردی شود. فرس افگندن فرس افگندن . [ ف َ رَ اَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از ناتوان و مغلوب گردانیدن . (آنندراج ). عاجز ساختن . (غیاث ). به قیاس ربودن مهره ٔ اسب حر... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود