فرسخ
نویسه گردانی:
FRSḴ
فرسخ . [ ف َ س َ ] (ع اِ) آرامش . (منتهی الارب ).سکون . (از اقرب الموارد). || آسایش . (منتهی الارب ). راحة. (از اقرب الموارد). || ساعت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رخنه و شکاف . (منتهی الارب ). فرجه . (از اقرب الموارد). || چیز بی رخنه . (منتهی الارب ). چیزی که در آن رخنه نیست . (از اقرب الموارد). || مدت دراز. (منتهی الارب ). زمان دراز. (اقرب الموارد). || میان حرکت و سکون . (منتهی الارب ). فاصله ٔ آرامش و حرکت . (از اقرب الموارد). || چیز بسیار که منقطع و سپری نگردد. (منتهی الارب ). چیز دائم و کثیری که منقطع نشود ج ، فراسخ . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
فرسخ . [ ف َ س َ ] (معرب ، اِ) فرسنگ . (یادداشت به خط مؤلف ). فرسنگ و آن مسافت سه میل باشد که دوازده هزار گز یا ده هزار گز شود.ج ، فراسخ . (م...