اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرغ

نویسه گردانی: FRḠ
فرغ . [ ف َ رِ ] (ع ص ) پردازنده از کاری . (منتهی الارب ). فارغ . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
فرق الاول . [ ف َ قُل ْ اَوْ وَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) احتجاب به خلق از حق و بقاء رسوم خلقیه به حال خود. (تعریفات ).
فرق الثانی . [ ف َ قُث ْ ثا ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) آن شهود قیام خلق به حق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت بدون احتجاب به یکی...
فرق داشتن . [ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) تفاوت داشتن .امتیاز داشتن چیزی از چیز دیگر. رجوع به فرق شود.
فرق المنازل . [ ف َ قُل ْ م َ زِ ] (اِخ ) دهی است نزدیک طائف . (منتهی الارب ). رجوع به طائف شود.
فرق گذاشتن . [ ف َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) فرق کردن . تفاوت قائل شدن . به اختلاف و تفاوت دو چیز توجه یافتن . رجوع به فرق و فرق کردن شود.
فرق شعر و نثر نثر را در لغت نامه ها چنین تعریف کرده اند: نثر یعنی: پراکنده کردن، پراکنده، کلام غیر منظوم، خلاف نظم و سخنی که دارای وزن و قافیه...
فرق باز کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در میان موی سر خطی گشودن و موی از دو کران خط شانه زدن . رجوع به فرق شود.
فرق بعدالجمع. [ ف َ ق ُ ب َ دِل ْ ج َ ] (ع اِمرکب ) (اصطلاح صوفیه ) شهود خلق است قائم به حق یعنی حق را در تمام موجودات و مخلوقات مشاهده ...
قالب شعر نثر یا شعر منثور برای خودش تعریف دارد و قالب شعر نظم یا شعر منظوم نیز برای خودش تعریف دارد. در هر دو قالب می توان احساس را بیان کرد لذا فرقش...
سیاه و سفید فرق کردن . [ ه ُ س َ / س ِ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سواد داشتن یعنی مصحف کتاب خواندن . (از برهان ). کنایه از ملکه ٔ خواند...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.