اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرغ

نویسه گردانی: FRḠ
فرغ . [ ف ُ ] (ع ص ) کمان بی وتر. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
فرق . [ ف ِ رَ ] (ع اِ) ج ِ فِرقة. (منتهی الارب ).
فرق . [ ف ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ فارق . (منتهی الارب ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ذات فرق . [ ت ُ ف َ / ف ِ ] وذات فرقین . (اِخ ) موضعی است بنی سلیم را. (المرصع).
فرق بند. [ ف َ ب َ ] (اِمرکب ) آنچه بر سر بندند. دستار. عصابه : به گرد فرق هر سرو بلندی عراقی وار بسته فرق بندی .نظامی .
فرق الوصف . [ ف َ قُل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) ظهور ذات احدیت به اوصافش در حضرت واحدیت . (تعریفات ).
فرق الجمع. [ ف َ قُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) تکثر واحداست به ظهور او در مراتب و آن ظهور شؤون ذات احدیت است و آن در حقیقت اعتب...
فرق کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفاوت داشتن چیزی با چیز دیگر. فرق داشتن . رجوع به فرق داشتن شود. || تفاوت قائل شدن میان دو چیز یا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
فرق افشان . [ ف َ اَ ] (اِ مرکب ) شادباش . شاباش . نثار. آنچه بر سر کسی ریزند به شادی : همان صد دانه مروارید خوشاب به فرق افشان خسرو کرد پرتاب...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.