فرق
نویسه گردانی:
FRQ
فرق . [ ف َ رِ ] (ع ص ) آنکه بترسد از چیزی . (منتهی الارب ). شدیدالفزع . (اقرب الموارد). || نبت فرق ؛ گیاه ریزه که زمین را نپوشاند. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ذات فرق . [ ت ُ ف َ / ف ِ ] وذات فرقین . (اِخ ) موضعی است بنی سلیم را. (المرصع).
فرق افشان . [ ف َ اَ ] (اِ مرکب ) شادباش . شاباش . نثار. آنچه بر سر کسی ریزند به شادی : همان صد دانه مروارید خوشاب به فرق افشان خسرو کرد پرتاب...
فرق الاول . [ ف َ قُل ْ اَوْ وَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) احتجاب به خلق از حق و بقاء رسوم خلقیه به حال خود. (تعریفات ).
فرق کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تفاوت داشتن چیزی با چیز دیگر. فرق داشتن . رجوع به فرق داشتن شود. || تفاوت قائل شدن میان دو چیز یا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
فرق الجمع. [ ف َ قُل ْ ج َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) تکثر واحداست به ظهور او در مراتب و آن ظهور شؤون ذات احدیت است و آن در حقیقت اعتب...
فرق الوصف . [ ف َ قُل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) ظهور ذات احدیت به اوصافش در حضرت واحدیت . (تعریفات ).
فرق داشتن . [ ف َ ت َ ] (مص مرکب ) تفاوت داشتن .امتیاز داشتن چیزی از چیز دیگر. رجوع به فرق شود.
فرق الثانی . [ ف َ قُث ْ ثا ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) آن شهود قیام خلق به حق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت بدون احتجاب به یکی...
فرق گذاشتن . [ ف َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) فرق کردن . تفاوت قائل شدن . به اختلاف و تفاوت دو چیز توجه یافتن . رجوع به فرق و فرق کردن شود.