اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرمان پذیرفتن

نویسه گردانی: FRMAN PḎYRFTN
فرمان پذیرفتن . [ ف َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) فرمان بردن . فرمان برداری کردن . اطاعت امر دیگری نمودن :
چنین داد پاسخ سخنگوی پیر
که فرمان دهم من تو فرمان پذیر.

نظامی .


تا کنون فرمان پذیرفتن ز شاه
بعد از آن فرمان رساندن بر سپاه .

مولوی .


رجوع به فرمان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.