اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فرمان پذیری

نویسه گردانی: FRMAN PḎYRY
فرمان پذیری . [ ف َ مام ْ پ َ ] (حامص مرکب ) فرمان برداری . اطاعت :
به سبق خدمت و فرمان پذیری بی چرا و چون
ملک را در وزارت چون نبی یار در غارم .

سوزنی .


به فرمان پذیری رقیبان شاه
به جای آوریدند فرمان شاه .

نظامی .


به هر آرزو کآوری در قیاس
به فرمان پذیری پذیرم سپاس .

نظامی .


به فرمان پذیری به هر کشوری
نشانم جداگانه فرمان بری .

نظامی .


رجوع به فرمان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.