فرود
نویسه گردانی:
FRWD
فرود. [ ف َ ] (اِخ ) جایی است . (از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
فرود. [ ف ِ /ف ُ ] (پیشوند، ق ) در پهلوی فرت ۞ ، پارسی باستان ظاهراً فروتا ۞ ، سنسکریت پروتا ۞ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نشیب و زیر و پائی...
فرود. [ ف ُ ] (ص ) برشته و بریان کرده .رجوع به فروده شود. || فریفته . || فریبنده و فریب دهنده . || زبون و بد. مغرور و غره . || (اِ) چوب ...
فرود. [ ف َرْ وَ ] (اِ) چوب پس در خانه . (برهان ). فروده . رجوع به فروده شود.
فرود. [ ف ُ ] (اِخ ) نام پسر سیاوش برادر کیخسرو که از دختر پیران ویسه بهم رسیده بود. (برهان ). نام پسر سیاوش و جریره . (ولف ) : ورا نام کردند ...
فرود. [ ف َ ] (اِخ ) نام پسر خسروپرویز از شیرین . (ولف ) : چو نستور و چون شهریار و فرودچو مردانشه آن شاه چرخ کبود.فردوسی .
فرود. [ ف ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوار بخش سروستان شهرستان شیراز، واقع در 106هزارگزی جنوب باختری سروستان و 6هزارگزی راه اتومبیل رو شی...
بر و فرود. [ ب َ رُ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) فراز و نشیب و بلند و پست و بلندی و پستی . (از برهان ). اوج و حضیض . پست و بلند:چون بوددرست ک...
کهنه فرود. [ ک ُ ن ِ ف ُ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان قوچان است که درجنوب غربی قوچان واقع است . این دهستان کوهستانی است و...
کهنه فرود. [ ک ُ ن ِ ف ُ ] (اِخ ) ده مرکز دهستان کهنه فرود است که در بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع است و 860 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی...
فراز و فرود کنایه به دور کامل از پدیداری و میرایی در هر چیزست. برای مثال به بالا رفتن و سرنگونی فواره
آب گفته می شود... یا به فرازش کامل خورشید در ...