گفتگو درباره واژه گزارش تخلف فرودیدن نویسه گردانی: FRWDYDN فرودیدن . [ ف ُ دی دَ ] (مص مرکب ) نگاه کردن . تماشا کردن . به دقت نگریستن : چون فرودید چارگوشه ٔ باغ ساحتی دید چون بهشت فراغ .نظامی . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود