اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

فروغ گرفتن

نویسه گردانی: FRWḠ GRFTN
فروغ گرفتن . [ ف ُ گ ِ رِت َ ] (مص مرکب ) رونق گرفتن .آراسته شدن :
اگر کشور از من نگیرد فروغ
بگوی ، و مگوی ایچ گونه دروغ .

فردوسی .


فروغ از تو گیرد روان و خرد
انوشه کسی کو خرد پرورد.

فردوسی .


|| شاد شدن و به چیزی امید بستن :
که من زین سخنها نگیرم فروغ
نگردم به هر جای گرد دروغ .

فردوسی .


|| اعتبار یافتن . (یادداشت بخط مؤلف ) :
هر آن کس که بسیار گوید دروغ
به نزدیک شاهان نگیرد فروغ .

فردوسی .


رجوع به فروغ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.