فریشته وش . [ ف ِ ت َ
/ ت ِ وَ ] (ص مرکب ) فرشته مانند. همچون فرشتگان . فرشته خو. فرشته سیرت
: تویی از جمله شمس دین لقبان
آدمی صورت فریشته وش .
سوزنی .
پدر از لطف آن حکایت خوش
با پری گفت کای فریشته وش .
نظامی .
رجوع به فریشته ، فرشته خو و فرشته فر شود.