فریضه گشتن
نویسه گردانی:
FRYḌH GŠTN
فریضه گشتن . [ ف َ ض َ / ض ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) واجب شدن . فرض شدن . فریضه گردیدن : پس فریضه گشت سالاری محتشم را نامزد کردن . (تاریخ بیهقی ). رجوع به فریضه شود.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.