فصل کردن . [ ف َ ک َدَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . ضد وصل کردن
: ما برای وصل کردن آمدیم
نی برای فصل کردن آمدیم .
مولوی .
|| سرانجام دادن و تمام کردن کاری
: ما را دل از بنها فارغ می باید که باشد که ایشان را بس خطری نیست . کار ایشان را فصل توان کرد. (تاریخ بیهقی ).