فضولی کردن . [ ف ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زیاده از حد خویش گفتن . در تداول عوام ، دخالت کوچکی در گفتار یا کردار بزرگترها. (از یادداشتهای مؤلف )
: چون فضولی کرد و دست و پا نمود
در عنا افتاد و درکور و کبود.
مولوی .
کم فضولی کن تو در حکم قدر
درخور آمد شخص خر با گوش خر.
مولوی .