فطح
نویسه گردانی:
FṬḤ
فطح . [ ف َ ] (ع مص ) پهن کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || با چوبدستی زدن . (از اقرب الموارد). || انداختن زن بچه را. (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
فتحالله مجتبایی (متولد ۱۳۰۶ در تهران)، نویسنده و مترجم ایرانی و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است.
محتویات [نمایش]
زندگی [ویرایش]
فت...
فتح بن سیدالناس . [ ف َ ح ِ ن ِ س َی ْ ی ِ دِن ْ نا ] (اِخ ) رجوع به ابن سیدالناس شود.
فتح آباد معین زاده . [ ف َ دِ م ُ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ باختری شهرستان رفسنجان که در بیست هزارگزی شمال باختری رفسنجان و چهار...
فتح آباد یزدان آباد. [ ف َ دِ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان ، که سر راه مالرو زرند به بافق قرار دارد. جلگه ای ...